پسر خاله:یه روز رفتم نونوایی
نونوا گفت هرکس اومد
بگو پشت سرت وا نسه،نون نمی رسه
منم هرکی اومد گفتم بیا جلوی من واسا
پشت سرم نون نمی رسه
درد و دلام سر میخورن آروم به روی گونه هام
فایده نداره گفتنه قصه ی این درد دلام
همش میگم به این دلم که یکمی طاقت بیار
خسته شدم تموم نشد شب های سخت انتظار
داشتن غم توی دلا دیگه یه چیز عادیه
دعای مردم از خدا فقط یه چیز مادیه
دلتنگی هام تو این شبا نشونه بی قراریمه
این که دیگه نبینمت اول بد بیاریمه
ساده گذشتن از دلت سخته برام تو این شبا
باشه برو منم تورو میسپرمت دست خدا
آروم میام کنار تو کنار خاطراتت
دستاتو از دور میگیرم آروم میشم با یادت
دوستی چیست؟
شاید شمعی است که هر دم میسوزد و شاید عشقی است که هردم می جوشد و شاید ترانه ایست که آوازه اش در دلها جاری است
ولیکن هر چه هست زیباست...
از وقتــی که نیسـتی،
خـدا می دانـد،
چقــدر آب به صـورتـم پـاشیـدم ..
لعنــتی ..
این کـابوس انقــدر واقعی ست
که از خواب بیدار نمیشوم...
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانهی مردانه میخواهی چه کار؟
عمریست غم و درد نشانم داده در آتش سینه اش امانم داده رنجور ترین درخت باغش هستم هر بار مرا دیده تکانم داده
ϰ-†нêmê§ |